خلاصه کامل کتاب سرزمین موعود (اثر باراک اوباما)

خلاصه کتاب سرزمین موعود ( نویسنده باراک اوباما )
خلاصه کتاب سرزمین موعود نوشته باراک اوباما، مثل یک نقشه راه می مونه که بهت نشون می ده چطور یک آدم معمولی با کلی چالش، تبدیل به قدرتمندترین فرد دنیا می شه و چه تصمیم های بزرگی توی دل بحران ها می گیره.
اگه دنبال یک سفر هیجان انگیز به دل سیاست آمریکا، درس های رهبری ناب و نگاهی از نزدیک به چالش های یکی از مهم ترین دوران های تاریخ معاصر هستی، این خلاصه رو از دست نده. «سرزمین موعود» فقط خاطرات نیست، داستان امید، استقامت و تغییره؛ داستانی که از روزهای جوانی یک فعال اجتماعی در شیکاگو شروع می شه و تا لحظات نفس گیر ریاست جمهوری و دست و پنجه نرم کردن با بزرگترین مشکلات جهانی پیش می ره. باراک اوباما توی این کتاب، با صداقتی مثال زدنی، فراز و نشیب های دوران ریاست جمهوری اش رو برامون بازگو می کنه و به ما نشون می ده که رئیس جمهور بودن چقدر سخت و پیچیده ست. این کتاب، پر از جزئیات مهمه که نه فقط برای علاقه مندان به سیاست، که برای هر کسی که دنبال رشد شخصی و حرفه ایه، کلی حرف برای گفتن داره.
درباره کتاب سرزمین موعود: نگاهی به پشت پرده کاخ سفید
کتاب سرزمین موعود، اولین جلد از خاطرات باراک اوباما، چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا، تو سال ۲۰۲۰ منتشر شد و حسابی سر و صدا کرد. این کتاب، زندگی اوباما رو از دوران جوونی و شروع فعالیت های سیاسی اش تا می ۲۰۱۱، یعنی حدود دو سال و نیم اول ریاست جمهوری اش، روایت می کنه. هدف اوباما از نوشتن این خاطرات، چیزی فراتر از صرفاً تعریف کردن وقایع بوده. اون می خواسته یک تصویر صادقانه و بی پرده از تجربه رئیس جمهور بودن، چالش های پیش رو، و تصمیماتی که باید تو اوج بحران ها گرفته می شد، به خواننده ها نشون بده.
کتاب «سرزمین موعود» مثل یک دفترچه خاطرات شخصی نیست؛ بلکه ترکیبی از روایت های شخصی، تحلیل های عمیق سیاسی و درس های مدیریتیه که هر کدوم می تونن کلی حرف برای گفتن داشته باشن. اوباما با یک لحن خاص و گیرا، مخاطب رو به دل اتفاقات می بره و اون رو با خودش تو راهروهای کاخ سفید، جلسات پر تنش با رهبران جهان و لحظات سخت تصمیم گیری همراه می کنه. این کتاب برای علاقه مندان به زندگینامه های سیاسی، دانشجویان علوم سیاسی و هر کسی که می خواد از نزدیک با ذهن یک رهبر جهانی آشنا بشه، مثل یک گنجینه می مونه.
بخش اول: ریشه ها و خیزش (از نوجوانی تا سناتوری)
توی این بخش، اوباما به ریشه هاش برمی گرده و از روزهایی می گه که هنوز خبری از کاخ سفید و ریاست جمهوری نبود. داستان از همون دوران نوجوانی شروع می شه که باراک دنبال خودش و هویتش می گشت و همین سال های اولیه زندگی، پایه های دیدگاه رهبریش رو شکل داد.
سال های شکل گیری: نوجوانی، جستجوی هویت و اولین جرقه های مسئولیت
اوباما از تاثیر مادرش تو زندگی و علاقه مند شدن به مطالعه می گه. مادرش همیشه تشویقش می کرده کتاب بخونه و بعد برگرده و چیزهایی که یاد گرفته رو تعریف کنه. این عادت، حتی وقتی خیلی از مطالب رو کامل نمی فهمیده، ریشه دوانده و تا بزرگسالی همراهش مونده. اون سه سال از دوران دانشجویی رو مثل یک راهب زندگی کرد؛ فقط مطالعه می کرد، می نوشت و مجله پر می کرد.
اوباما تو ۲۲ سالگی حس می کرد بین جاه طلبی های بزرگش و کارهایی که عملاً تو زندگی انجام می داده، یک دنیا فاصله هست. اون خودش رو آدم حساس و زودرنجی می دید و همین باعث شد تصمیم بگیره یک رژیم خودسازی جدی برای خودش بذاره. شروع کرد به ورزش کردن، لیست کارهای روزانه درست کردن، سالم غذا خوردن و از هر چیز اضافی دوری کردن. همین تصمیم ها باعث شد نرمی و ضعف رو از زندگیش پاک کنه و یک مسیر جدید برای خودش بسازه.
بعد از فارغ التحصیلی تو سال ۱۹۸۳، اوباما با کلی ایده بزرگ، راهی برای عملی کردنشون نداشت. وارد کارهای سازماندهی جامعه شد و با گروه های کلیسایی تو شیکاگو همکاری کرد تا به مردم اونجا کمک کنه. همین تجربه تو شیکاگو بود که مسیر زندگیش رو عوض کرد. اونجا یاد گرفت به حرف مردم گوش بده و بفهمه دغدغه هاشون چیه. با اینکه سازماندهی جامعه رو به خاطر کند بودنش کنار گذاشت، اما این تجربه بذر ورود به سیاست رو تو ذهنش کاشت. مخصوصاً تحت تأثیر هارولد واشنگتن، اولین شهردار سیاه پوست شیکاگو قرار گرفت که به مردم امید می داد و بهشون نشون می داد هر چیزی ممکنه. این شد که اوباما فهمید «اشتیاق، خیلی از کمبودها رو جبران می کنه».
درس کلیدی: چطور تجربیات اولیه زندگی، دیدگاه رهبری را شکل می دهد؟
اوباما نشون می ده که چطور شکست ها و تجربه های کوچک مثل کار کردن با مردم عادی، به یک رهبر کمک می کنه تا دنیا رو از دریچه چشم بقیه ببینه و بفهمه برای چی باید تلاش کنه.
ورود به میدان سیاست: از مجلس ایالتی تا سنای آمریکا
تو سال ۱۹۹۵، وقتی آلیس پالمر صندلی مجلس سنای ایالت ایلینویز رو خالی کرد، اوباما تصمیم گرفت برای اونجا نامزد بشه. تو سال ۱۹۹۶ انتخاب شد و تا ۲۰۰۴ اونجا بود. اوایل تو صحبت کردن خیلی خوب نبود، اما کم کم بهتر شد و تعداد طرفداراش هم زیادتر شدن.
تو اولین مبارزات انتخاباتی، اوباما یاد گرفت که باید به جزئیات سیاست و کارهای روزمره ای که ممکنه تفاوت بین برد و باخت باشه، حسابی توجه کنه. برای هشت سال، ساعت ها رانندگی می کرد تا به جلسات سنا تو اسپرینگفیلد برسه و تو راه هم به کتاب های صوتی، مخصوصاً کتاب های طولانی، گوش می داد. نویسنده های مورد علاقه اش جان لو کاره و تونی موریسون بودن، و به کتاب های تاریخ هم علاقه زیادی داشت.
تو سال ۲۰۰۰، اوباما تو رقابت های اولیه دموکرات ها برای کنگره شکست خورد. این باخت، تو شرایط روحی سختی قرارش داد. تقریباً چهل ساله بود، شکست خورده، ازدواج پرتنشی داشت و یک شکست تحقیرآمیز رو تجربه کرده بود. بدتر از همه اینکه، رؤیای فداکارانه اش برای تغییر جهان، تو این کاندیداتوری راهنماش نبود.
اما اوباما برای تغییر کردن، نیاز داشت با مخاطبان گسترده تری حرف بزنه. بهترین راه برای این کار، نامزدی برای یک کرسی تو سنای آمریکا بود. با گذشت زمان، یاد گرفت که به جای حرف زدن، بیشتر گوش بده و هر چی بیشتر گوش می داد، مردم هم بیشتر باهاش حرف می زدن. جولای ۲۰۰۴، برای سخنرانی تو کنوانسیون ملی دموکرات ها (DNC) دعوت شد؛ این اولین بار بود که برای یک مخاطب در سطح ملی صحبت می کرد.
تو ۱۸ ماه قبل از انتخابش به عنوان سناتور، فقط هفت روز مرخصی گرفت. هدفش این بود که یک سناتور کارکشته باشه، نه فقط نمایشی. یکی از چیزهایی که تو سنا اوباما رو ذوق زده می کرد، این بود که می تونست روی سیاست خارجی تاثیر بذاره. به خصوص به موضوع عدم اشاعه هسته ای علاقه داشت. بعد از انتخابش، با ریچارد لوگار تماس گرفت و گفت که دوست داره تو این زمینه باهاش همکاری کنه و همین شد که اولین سفر خارجی خودش به عنوان سناتور رو با لوگار انجام داد. اوباما این سفر رو نشاط آور و یادآور بزرگی جهان توصیف می کنه.
باراک اوباما به عنوان سناتور، تیم خودش رو جمع کرد: جان فاورو به عنوان نویسنده سخنرانی، پیت روس به عنوان رئیس ستاد و سام کاس به عنوان سرآشپز شخصی خانواده اش. یک تیم قوی از مشاوران ماهر هم استخدام کرد تا تو مسیر جدید کمکش کنن.
تصمیم گیری برای ریاست جمهوری: تردیدها، مشاوران و استراتژی های اولیه
تو این فصل، اوباما بیشتر از مبارزه درونی خودش برای تصمیم گیری در مورد نامزدی ریاست جمهوری می گه. از اینکه رسانه ها و خیلی های دیگه مدام ازش می پرسیدن که آیا قراره کاندید بشه یا نه، حرف می زنه.
یکی از توصیه هایی که تد کندی بهش کرده بود، وقتی اوباما تو فکر نامزدی برای ریاست جمهوری بود، این بود: قدرت الهام بخشی نادره. چنین لحظاتی هم نادره. شما زمان رو انتخاب نمی کنید، زمان شما رو انتخاب می کنه. یا از تنها شانسی که دارید استفاده می کنید، یا باید با این آگاهی زندگی کنید که این شانس از دستتون رفته. همین جمله بود که خیلی تو تصمیم گیریش اثر گذاشت.
اوباما بعد از کلی فکر و مشورت، دیوید پلوف رو به عنوان مدیر ستاد انتخاباتی و دیوید اکسلرود رو به عنوان استراتژیست اصلی خودش انتخاب کرد تا تیم قدرتمندی رو برای ورود به این رقابت بزرگ تشکیل بده. این نشون می ده که حتی یک رهبر آینده دار هم، برای برداشتن قدم های بزرگ نیاز به مشورت و تشکیل تیم قوی داره.
بخش دوم: فتح کاخ سفید (کمپین انتخاباتی ۲۰۰۸)
رسیدیم به بخشی که داستان رسیدن اوباما به کاخ سفید رو روایت می کنه؛ دورانی پر از چالش، امید و استراتژی های هوشمندانه.
استراتژی بله ما می توانیم: ساخت یک حرکت مردمی
از لحظه ای که اوباما نامزدی خودش رو برای ریاست جمهوری اعلام کرد، دیگه قوانین عادی حرف زدن فرق می کرد. هر کلمه ای که از دهنش بیرون می اومد، ضبط، تقویت، بررسی و کالبدشکافی می شد. اوایل مبارزات انتخاباتی، اوباما تو خلاصه کردن مسائل و تعریف یک داستان مشکل داشت. اغلب جواب هاش خیلی طولانی می شد و برای همین، حسابی روی بهتر کردن این موضوع کار می کرد. تمایلش به دادن پاسخ های پیچیده، مخصوصاً تو مناظره ها، گاهی اوقات به ضررش تموم می شد.
دیوید اکسلرود به اوباما گفت که مشکلش تو مناظره ها اینه که مدام سعی می کنه به سؤال جواب بده. در حالی که نکته اصلی، پاسخ دادن به سؤال نیست؛ بلکه انتقال پیام خودت، ارزش ها و اولویت هاته. یک جمله بگو که انگار به سؤال جواب دادی و بعد در مورد چیزی که خودت می خوای صحبت کنی، ادامه بده.
اوباما فهمید که مردم، چه بخواهیم چه نخواهیم، بیشتر تحت تأثیر احساسات قرار می گیرن تا واقعیت ها. وظیفه اون این بود که بهترین احساسات مردم رو بیدار کنه. تمرکز اصلی کمپین اولیه اش روی پیروزی تو آیووا بود، چون اولین ایالتی بود که تو انتخابات مقدماتی رأی می داد. تیمش تو همه ۹۹ شهرستان دفتر باز کرد و یک کارمند جوان رو با حقوق یا نظارت کم برای اداره هر دفتر استخدام کرد. بیش از ۲۰۰ سازمان دهنده میدانی رو تو سراسر ایالت مستقر کردن. اوباما تو سال ۲۰۰۷، ۸۷ روز رو تو آیووا گذروند.
به نظر اوباما، واشنگتن اغلب با اقدام نظامی بدون امتحان کردن گزینه های دیپلماتیک اشتباه می کرد؛ و همین طور با رعایت نکات دیپلماتیک برای حفظ وضع موجود، حتی وقتی اقدام لازم بود، باز هم اشتباه می کرد.
درس رهبری: برانگیختن احساسات مثبت مردم در کنار ارائه واقعیت ها.
اوباما به خوبی متوجه شد که برای جلب حمایت مردم، فقط منطق و آمار کافی نیست؛ باید قلوب مردم رو هم فتح کرد.
چالش ها و تهدیدات: محافظت از یک نامزد تاریخ ساز
تو طول انتخابات مقدماتی، اوباما بیش از ۱۰۰۰ نفر رو تو ستاد انتخاباتی خودش داشت. تعداد تهدیدهایی که دریافت می کرد، از هر نامزد دیگه ای که سرویس مخفی تو طول انتخابات مقدماتی دیده بود، بیشتر بود. برای همین، زودتر از حد معمول تحت پوشش حفاظت مخفی قرار گرفت.
اوباما یکی از اشتباهات بزرگ تاکتیکی کمپینش رو تلاش برای پیروزی همزمان تو اوهایو و تگزاس می دونه. به گذشته که نگاه می کرد، می گفت بهتر بود روی تگزاس تمرکز کنه. اون به این نتیجه رسید که مواقعی تو زندگی هست که اجتناب یا عقب نشینی، بهترین قسمت شجاعته. اما مواقع دیگه ای هم هست که تنها گزینه اینه که مثل فولاد باشی و به سمت شکست بری.
بحران مالی و انتخاب معاون: آماده سازی برای اداره کشور
تو سال ۲۰۰۸، همزمان با بحران مالی جهانی، اوباما احساس می کرد چالش های عظیمی تو انتظارشه و باید برای اداره کشور آماده بشه. جورج هیوود اولین کسی بود که به اوباما در مورد سقوط قریب الوقوع بازار مسکن و سیستم مالی هشدار داد.
اوباما شروع کرد به مشورت با مشاوران اقتصادی داخلیش، آستن گولزبی و جیسون فورمن. یک گروه مشاوره موقت هم تشکیل داد که شامل پل ولکر، لری سامرز و وارن بافت می شد؛ همه اونها قبلاً بحران های مالی بزرگی رو پشت سر گذاشته بودن. اوباما می گفت که جلسات توجیهی اونها برای کمک بهش تو درک پیچیدگی های بحران و ارزیابی پاسخ های مختلف، خیلی ارزشمند بود.
بعد از اینکه نامزدی دموکرات ها رو به دست آورد، بزرگترین تصمیمی که باید می گرفت، انتخاب معاونش بود. اوباما انتخاب هاش رو به تیم کین و جو بایدن محدود کرده بود. تو این بخش، مزایا و معایب هر انتخاب و روند تصمیم گیریش رو برای انتخاب بایدن توضیح می ده.
هنر مناظره: استراتژی های اوباما برای تأثیرگذاری
باراک اوباما سه روز رو صرف آماده سازی برای مناظرات ریاست جمهوری می کرد. تیمش یک جفت وکیل و سیاستمدار کهنه کار، ران کلین و تام دونیلون رو استخدام کرده بود تا باهاش کار کنن. اونها یک توضیح دقیق از قالب مناظره و طرح کلی هر سؤال قابل تصوری که ممکن بود پرسیده بشه، بهش ارائه می کردن.
اونها یک کپی دقیق از صحنه مناظره می ساختن تا اوباما روش تمرین کنه. تو شب اول آماده سازی، یک مناظره ساختگی کامل ۹۰ دقیقه ای انجام می دادن و همه جنبه های اجرای اون، مثل سرعت، وضعیت بدنی و لحن رو بررسی می کردن. این کار طاقت فرسا، اما خیلی مفید بود.
مادرش همیشه بهش یادآوری می کرد: «رابطه مستقیمی بین انجام کار و تحقق آرزوهات وجود داره.» اوباما به تشریفات روز مناظره اش خیلی توجه داشت. برنامه روز مناظره اش معمولاً به این شکل بود:
- صبح: مرور استراتژی و نکات کلیدی
- اوایل بعد از ظهر: کمپین سبک
- خالی کردن برنامه تا ساعت ۱۶
- ورزش سریع برای دفع آدرنالین اضافی
- ۹۰ دقیقه قبل از رفتن به محل مناظره: اصلاح و دوش آب گرم طولانی
- شام: غذای سبک. استیک به خوبی پخته شده، سیب زمینی برشته یا پوره شده و کلم بروکلی بخارپز شده.
- ۳۰ دقیقه قبل از مناظره: نگاه کردن به یادداشت ها و گوش کردن به موسیقی
بخش سوم: آغاز ریاست (سال ۲۰۰۹-۲۰۱۱)
حالا اوباما رئیس جمهور شده. تو این بخش، با روزهای اول ریاست جمهوری و چالش هایی که از همون لحظه اول سر راهش قرار گرفت، آشنا می شیم.
تشکیل دولت و چالش های اولیه: روزهای نخست کاخ سفید
تو کاخ سفید مدرن، رئیس ستاد، کارفرمای روزانه رئیس جمهور به حساب میاد. اون مثل انتهای یک قیفه که هر موضوعی که رئیس جمهور باهاش مواجه می شه، اول باید از اونجا بگذره. تعداد کمی تو دولت، از جمله خود رئیس جمهور، هستن که ساعت های بیشتری کار می کنن یا تحت فشار بیشتری هستن. اولین و بهترین انتخاب اوباما برای ریاست ستاد، رحم امانوئل بود که در نهایت این سمت رو قبول کرد.
تو روزهای منتهی به تحلیف، اوباما چندین کتاب در مورد اولین دوره ریاست جمهوری FDR و اجرای نیو دیل رو مطالعه کرد تا از تجربه های گذشته درس بگیره. دو هفته قبل از مراسم تحلیف، اوباما و بایدن به کاخ سفید رفتن تا با چهار تاپ کنگره (هری رید، میچ مک کانل، نانسی پلوسی و جان بونر) دیدار کنن. این چهار نفر، تو هشت سال آینده، نقش کلیدی تو شکل گیری ریاست جمهوری اوباما داشتن.
بیشتر تماس اوباما با دنیای بیرون، به سه دستیارش بستگی داشت که تو دفتر بیضی شکل بیرونی می نشستن: رجی لاو، برایان ماستلر و کیتی جانسون. اونها در واقع دروازه بان های غیررسمی و سیستم پشتیبانی زندگی اوباما بودن. خانواده اول برای هر مبلمان جدید تو کاخ سفید و هر چیزی از خواربار تا دستمال توالت، و همچنین کارکنان اضافی برای مهمانی های شام خصوصی، از جیب خودشون پول می دادن. البته این شامل دفتر بیضی نمی شد، چون برای تغییر دکوراسیون اونجا بودجه جداگانه در نظر گرفته شده بود.
مقابله با بحران اقتصادی: قانون بهبود و سرمایه گذاری مجدد
احساس اصلی اوباما بعد از تصویب قانون بازیابی و سرمایه گذاری مجدد آمریکا تو سال ۲۰۰۹، پیروزی نبود، بلکه یک تسکین عمیق بود. اونها هنوز سه یا چهار حرکت بزرگ برای پایان دادن به بحران پیش رو داشتن. اوباما تو مورد سخنرانی تیم گیتنر در مورد بهبود اقتصادی تو اوایل دولت خودش حرف می زنه. سخنرانی اون یک فاجعه تمام عیار بود و اونها از طریق این شکست، درس های زیادی در مورد آماده سازی و بهبود فرآیندها یاد گرفتن. از جمله درس هایی که آموختن، توجه دقیق به نحوه مدیریت پروژه های بزرگ و توجه دقیق به جزئیات، نه فقط ماهیت کار بود.
نکته مدیریتی: اهمیت تیم سازی و تفویض اختیار در بحران ها.
اوباما به وضوح نشان می دهد که در شرایط پیچیده، نمی توان همه کارها را به تنهایی انجام داد و باید به یک تیم قدرتمند اعتماد کرد.
زندگی یک رئیس جمهور: فراتر از وظایف رسمی
تقریباً هر شب بعد از شام، اوباما روی صندلیش می نشست تا مطالعه کنه. این ساعات اغلب آروم ترین و پربارترین ساعات روزش بود. روی انبوهی از اطلاعاتی که کارکنانش براش می فرستادن، کار می کرد. مطالبی که هر شب مرور می کرد، شامل این ها بود:
- آخرین داده های اقتصادی
- یادداشت های تصمیم گیری
- یادداشت های اطلاعاتی
- جلسات توجیهی اطلاعاتی
- پیشنهادات قانونی
- پیش نویس سخنرانی ها
- نکات گفتگو تو کنفرانس مطبوعاتی
اون درخواست کرده بود که هر شب یک دسته شامل ده نامه از رأی دهنده ها به دستش برسه. اینها اغلب آخرین چیزی بود که قبل از خواب بهش نگاه می کرد. این ایده خودش بود؛ فکر می کرد راه خوبی برای بیرون اومدن از حباب ریاست جمهوری و شنیدن مستقیم از کسانی که بهشون خدمت می کرد، هست. اوباما اصرار داشت که مجموعه ای از نامه ها رو ببینه، نه فقط نامه های خوشحال کننده از طرفدارا.
بعد از خوندن هر نامه، یادداشتی برای کارکنانش می نوشت تا ببینه چه کمکی می شه کرد، یا خودش یک پاسخی می نگاشت. روزها یا هفته ها بعد، یادداشت بعدی رو دریافت می کرد که توش اقدامات انجام شده رو توضیح می داد.
باب گیتس یک جمله معروفی داره: «در هر لحظه، در هر روز معین، کسی در جایی در حال خرابکاری است.» اونها دست به کار شدن و تلاش کردن تا خرابکاری ها رو به حداقل برسونن. اوباما با هر یک از اعضای کابینه اش برای بررسی برنامه های استراتژیک بخش هاشون گفتگو کرد. اونها رو به شناسایی موانع و تعیین اولویت ها سوق می داد.
برای هر رویداد، جلسه و ارائه خط مشی، ممکنه ۱۰۰ نفر یا بیشتر تو پشت صحنه کار کنن. هر سند بررسی می شد، هر شخص بررسی می شد، هر رویدادی که به طور لحظه ای برنامه ریزی شده بود، و هر اعلامیه خط مشی به دقت بررسی می شد تا اطمینان حاصل بشه که قابل دستیابی، مقرون به صرفه و بدون خطر عواقب غیرقابل پیش بینیه.
میشل اوباما: بانوی اول و تأثیرگذاری پنهان
تلاش برای افزایش مرزهای کاری که یک بانوی اول باید یا نباید انجام بده، خطراتی رو به همراه داشت. تو ماه های اولیه ریاست جمهوری، میشل وقتش رو صرف تصمیم گیری در مورد نحوه استفاده از دفتر جدیدش کرد. اون فهمید که چطور و کجا ممکنه تأثیر بذاره، در حالی که با دقت و استراتژیک، لحن کار خودش رو به عنوان بانوی اول تنظیم می کرد. با هیلاری کلینتون و لورا بوش مشورت کرد و یک تیم قوی از متخصصان باتجربه رو دور خودش جمع کرد.
در نهایت، میشل تصمیم گرفت دو هدف رو که شخصاً براش معنادار بودن، دنبال کنه: یکی افزایش نگران کننده نرخ چاقی کودکان و دوم، حمایت از خانواده های نظامی آمریکا. اوباما بیشتر اوقات تو خونه بود و بیشتر روزها کار به سراغش می اومد. اگه تو سفر نبود، هر شب ساعت ۶:۳۰ بعد از ظهر سر میز شام حاضر می شد، حتی اگه معنی اش این بود که باید بعداً دوباره به دفتر بیضی شکل برگرده. باراک، میشل و سام کاس هر روز صبح دوشنبه تا پنجشنبه روزشون رو تو باشگاه شروع می کردن. کورنل مک کلن مربی شخصی خانواده اونها بود. اون ساعت تو باشگاه، یک فضای عادی بود که می تونستن با دوستاشون، که هنوز اونها رو با اسم کوچک صدا می کردن، وقت بگذرونن.
هنر تصمیم گیری در کاخ سفید
هیچ مشکلی که روی میز رئیس جمهور قرار می گیره، صد در صد راه حل نداره. اگه چنین بود، شخص دیگه ای تو اون زنجیره فرماندهی قبلاً حلش کرده بود.
تو تصمیم گیری و حل مسئله، رئیس جمهور دائماً با احتمالات سروکار داره. مثلاً، ۷۰ درصد احتمال داره که تصمیم برای انجام ندادن کاری به فاجعه ختم بشه، ۵۵ درصد احتمال داره که یک روش خاص مشکل رو حل کنه، ۳۰ درصد احتمال داره که هر کاری انتخاب کردن، به هیچ وجه کارساز نباشه، و ۱۵ درصد که مشکل رو بدتر می کنه.
تو این شرایط، دنبال کردن راه حل کامل منجر به فلج شدن می شه. از طرف دیگه، اغلب اوقات با دل و جرأت رفتن به سمت عقاید از پیش تعیین شده یا مسیر کمترین مقاومت سیاسی، اجازه می ده تصمیم هدایت بشه. دیدگاه اوباما برای تصمیم گیری این بود که از یک فرآیند درست پیروی کنه، که شامل خالی کردن نفس و گوش دادن واقعی، و پیروی از حقایق و منطق تا جایی که می تونست و در نظر گرفتن اونها در کنار اهداف و اصول خودش بود. با این کار، اون متوجه شد که می تونه تصمیمات سختی بگیره و همچنان شب ها راحت بخوابه. یک فرآیند تصمیم گیری خوب به این معنی بود که اون می تونست به هر یک از اعضای تیم اجازه بده تا مالکیت تصمیم رو احساس کنن. این منجر به اجرای بهتر و درز کمتر تصمیمات کاخ سفید به مطبوعات شد.
صنعت خودرو: نجات از ورشکستگی
تو پاییز ۲۰۰۸، فروش خودرو به پایین ترین سطح خودش تو بیش از یک دهه گذشته رسید. پول نقد جنرال موتورز و کرایسلر تموم می شد، در حالی که فورد وضعیت کمی بهتر داشت. این بخش از فصل ۱۲ کتاب سرزمین موعود در مورد صنعت خودرو و فرآیند تصمیم گیری دولت اوباما برای تصمیم گیری در مورد اینکه چطور و چه کاری می تونن برای کمک انجام بدن، صحبت می کنه.
حتی طرح های اصلی کاخ سفید برای ماه ها یا حتی سال ها تأثیر قابل اندازه گیری بر تولید ناخالص داخلی یا نرخ بیکاری ندارن. در نتیجه، اکثر رؤسای جمهور بدون اطلاع از تأثیر اقتصادی اقداماتشون کار می کنن. نبود فاجعه، و حفظ وضعیت عادی، چیزیه که معمولاً جلب توجه نمی کنه.
امنیت ملی و سیاست خارجی: عراق، افغانستان و نگاهی به آینده
مهم ترین وظیفه رئیس جمهور، حفظ امنیت مردم آمریکاست. این درسی بود که اوباما تو اوایل دوره اول ریاست جمهوری خودش یاد گرفت. رهبری، مخصوصاً تو عرصه امنیت ملی، چیزی فراتر از اجرای سیاست های مستدل بود. آگاهی از آداب و رسوم مهم بود، نمادها و پروتکل ها مهم بود، زبان بدن مهم بود. اون حتی یک مربی داشت که بهش کمک می کرد تا روی سلام و احوالپرسیش کار کنه!
تو شروع هر روز، یک صحافی چرمی سر میز صبحانه اش پیدا می کرد که حاوی گزارش روزانه رئیس جمهور (PDB) بود. PDB معمولاً ۱۰-۱۵ صفحه بود و یک شبه توسط سیا و سایر سازمان های اطلاعاتی تهیه می شد. بیشتر مطالبی که می خوند نیازی به پاسخ فوری نداشت، هدف این بود که یک حس به روز و پیوسته از همه چیزهایی که تو جهان غوغا می کرد، داشته باشه.
تو جبهه نظامی، هدف فوری اوباما بعد از ورود به قدرت این بود که هر یک از جنبه های استراتژی نظامی آمریکا رو بررسی کنه تا تیمش بتونه رویکردی متفکرانه برای آنچه تو آینده پیش می اومد، اتخاذ کنه. خطوط کلی خروج ایالات متحده از عراق قبلاً مشخص شده بود، اما اونها باید جزئیات و سرعت خروج رو بررسی می کردن. داشتن حداقل یک نفر مخالف تو اتاق باعث می شد بیشتر در مورد مسائل فکر کنن.
اوباما به گیتس (وزیر دفاع) گفت که اولویت اولش اینه که اطمینان حاصل کنه آژانس های ایالات متحده، اعم از غیرنظامی و نظامی، حول یک مأموریت کاملاً تعریف شده و یک استراتژی هماهنگ همسو هستن. تا زمانی که اهداف واقع بینانه و محدودی تعیین نمی شد، خودشون رو برای شکست آماده می کردن.
کارزار نظامی تو افغانستان هدف مشخصی نداشت. تیم اوباما به هدف اصلی زیر دست یافت: «برهم زدن، از بین بردن و شکست القاعده در پاکستان و افغانستان و جلوگیری از بازگشت آنها به هر یک از کشورها در آینده.»
تو سال ۲۰۰۹، باب گیتس توصیه کرد که فرمانده موجود تو افغانستان رو با استنلی مک کریستال جایگزین کنن. اونها از مک کریستال خواستن تا ظرف ۶۰ روز یک ارزیابی جدید از بالا به پایین از شرایط اونجا ارائه بده. رئیس جمهور ایالات متحده که تو بین رهبران جهان منحصر به فرده، با تجهیزات کامل سفر می کنه تا به خدمات یا نیروهای امنیتی دولت دیگه ای متکی نباشه. گروهی از وسایل نقلیه امنیتی، آمبولانس ها، تیم های تاکتیکی و هلیکوپترهای دریایی (در صورت لزوم) از قبل با هواپیماهای ترابری C-17 پرواز می کنن و قبل از ورود رئیس جمهور روی آسفالت فرودگاه مستقر می شن.
بخش چهارم: اصلاحات داخلی و دیپلماسی بین المللی
تو این بخش، اوباما به سراغ بزرگترین چالش های داخلی و پیچیدگی های دیپلماتیک تو عرصه جهانی می ره.
قانون مراقبت مقرون به صرفه (ACA): بزرگترین نبرد داخلی
این فصل سرزمین موعود بیشتر در مورد قانون مراقبت مقرون به صرفه (ACA) یا همون اوباماکر معروفه. مردم واقعاً به نقص های سیستم مراقبت های بهداشتی فکر نمی کنن تا زمانی که یک نفر تو خانواده شون بیمار می شه. از دست دادن فرصتی برای کمک به میلیون ها نفر فقط به این دلیل که ممکنه به احتمال انتخاب مجدد خودش صدمه بزنه، دقیقاً همون رفتار نزدیک بین و محافظه کارانه ای بود که اوباما قول داده بود ردش کنه.
دولت اوباما قانون ACA رو بر اساس اصلاحات مراقبت های بهداشتی فرماندار میت رامنی تو ماساچوست که معمولاً به عنوان Romneycare شناخته می شد، الگوبرداری کرد. اوباما متقاعد شده بود که مدل رامنی بهترین شانس رو برای دستیابی به هدف پوشش جهانی به اونها ارائه می ده. گاهی اوقات مهم ترین کار تو، شامل چیزهایی می شه که هیچ کس متوجه اون نمی شه. این ماهیت ریاست جمهوریه.
تعامل با جهان: G20، روسیه، چین و خاورمیانه
اوباما یاد گرفت که با تمرکز، ترس بیش از حد رو از بین ببره، در حالی که سعی می کرد اونقدر هم آروم نگیره که اشتباهات ناشی از سهل انگاری مرتکب بشه. بیشتر این فصل به اولین اجلاس G20 اوباما مربوطه. اوباما پیشنهاد کرد که ناتو برای هر یک از اعضاش برنامه های دفاعی جداگانه تهیه کنه. هر رئیس جمهوری از انتخاب ها و اشتباهات دولت قبلی ناراحته. نود درصد از کار، حل مشکلات موروثی و بحران های پیش بینی نشده خواهد بود. فقط با انجام این کار به اندازه کافی، با نظم و هدف، می شه یک شات واقعی تو شکل دادن به آینده داشت.
اوباما به جان برنان گفت که وظیفه اون اینه که به من کمک کنه از این کشور به شیوه ای سازگار با ارزش هامون محافظت کنم و اطمینان حاصل کنم که بقیه هم همین کار رو می کنن. بن رودز علاوه بر جان فاورو، تو نوشتن سخنرانی بهش کمک کرد. تاریخ همیشه مجموع انتخاب های انجام شده و اقدامات انجام شده توسط هر مرد و زن بوده.
شناخته شدن، شنیده شدن و شایسته دیده شدن، یک خواسته جهانی بشریه. این برای افراد و ملت ها صادقه. اوباما در حال آموختن درس دشوار دیگه ای از ریاست جمهوری بود: اینکه حالا قلب اون به ملاحظات استراتژیک و تحلیل تاکتیکی زنجیر شده بود. اعتقادات اون منوط به استدلال های ضد شهودی بود؛ اینکه، تو قدرتمندترین دفتر روی زمین، آزادی کمتری نسبت به اون به عنوان یک سناتور یا یک شهروند معمولی برای گفتن منظورش و عمل به چیزی که احساس می کرد، داشت.
بیشتر این فصل به روابط خارجی اوباما و به طور خاص با ایران و روسیه می پردازه. این جزئیات اولین سفر اون به روسیه به عنوان رئیس جمهور و دیدارهایش با پوتین و دیمیتری مدودف رو شامل می شه. وزیر بازرگانی اوباما هنگام بازدید از چین، اتاق هتل خودش رو برای یک جلسه ترک کرد. چیزی رو فراموش کرد و به سوئیتش برگشت، دو مرد کت و شلوار پوشیده رو پیدا کرد که کاغذهای روی میزش رو وارسی می کردن. گستاخی اونها در حد کمدی بود.
ریاست جمهوری افق زمانی تو رو تغییر می ده. به ندرت تلاش های تو فوراً به ثمر می رسه. مقیاس اکثر مشکلاتی که روی میز تو پیش می آد، برای اون خیلی بزرگه. عوامل تو بازی خیلی متنوع هستن. یاد می گیری که پیشرفت رو تو مراحل کوچکتر اندازه گیری کنی. انجام هر کدوم از اونها ممکنه ماه ها طول بکشه. تو باید خودت رو با این آگاهی آشتی بدی که تحقق هدف نهایی تو (در صورت رسیدن به اون) ممکنه یک یا دو سال یا حتی یک دوره کامل طول بکشه.
حتی ابتکارات موفقیت آمیز، به خوبی اجرا شده و با خالص ترین نیات، معمولاً دارای برخی نقص های پنهان یا پیامدهای پیش بینی نشده هستن. انجام کارها یعنی اینکه خودت رو در معرض انتقاد قرار بدی. طرح جایگزین، ایمن بودن و پرهیز از جنجال، دستورالعملی برای متوسط بودن (و خیانت به امیدهای شهروندانی که تو رو بر سر کار آورده) خواهد بود.
اوباما کاس سانستاین رو به عنوان مدیر دفتر اطلاعات و امور نظارتی منصوب کرد. تو طول سه سال آینده، کاس و تیم کوچکی تلاش کردن تا اطمینان حاصل کنن که مقررات پیشنهادی به افراد کافی کمک می کنه تا هزینه های خودشون رو توجیه کنن. اوباما همچنین از اون خواست تا همه مقررات فدرال موجود رو مورد بازبینی کامل قرار بده تا بتونن از شر موارد غیرضروری یا منسوخ خلاص بشن.
کاس نیازهای قدیمی رو پیدا کرد که پزشکان و بیمارستان ها رو مجبور می کرد سالانه بیش از یک میلیارد دلار برای الزامات اداری و بارهای اداری هزینه کنن. اون همچنین مقررات زیست محیطی عجیبی پیدا کرد که شیر رو به عنوان روغن طبقه بندی می کرد و کشاورزان لبنی رو در معرض هزینه های سالانه بیش از صد میلیون دلار قرار می داد. اون همچنین دریافت که یک دستور بیهوده بر کامیون داران تحمیل شده که از اونها می خواد ۱.۵ میلیارد دلار تو زمان تلف شده برای پر کردن فرم ها بعد از هر بار خرج کنن.
زمانی که استانداردهای نظارتی به درستی انجام بشه، در واقع می تونه کسب و کارها رو به نوآوری تشویق کنه. این موضوع در مورد نوآوری های ناشی از مقررات جدید بهره وری انرژی در مورد لوازم خانگی و مقررات بهینه سازی مصرف سوخت تو وسایل نقلیه ذکر شد.
تو طول یک مجمع سازمان ملل، هیئت چینی و سایرین از مذاکره با اوباما در مورد توافقنامه تغییرات آب و هوایی اجتناب کردن. رهبران چین، برزیل، هند و آفریقای جنوبی در حال برگزاری یک جلسه محرمانه بودن تا از اوباما پنهان بشن و منتظر رویداد باشن. سرانجام، تیم امنیتی اوباما اونها رو پیدا کرد. متعاقباً، پرزیدنت اوباما و هیلاری کلینتون بدون دعوت جلسه رو به هم زدن و به هر حال مذاکرات رو آغاز کردن. این یکی از داستان های جالب تو کتاب بود.
همیشه شکافی بین آنچه اوباما می دونست برای دستیابی به دنیایی بهتر باید انجام بشه، و آنچه تو یک روز، هفته یا یک سال می دونست که واقعاً قادر به انجام اون هست، وجود داره.
بخش پنجم: لحظات سرنوشت ساز (از بهار عربی تا بن لادن)
آخرین بخش از جلد اول سرزمین موعود، پر از بحران های بزرگ و تصمیمات حیاتیه که سرنوشت جهان رو تغییر دادن.
در گرداب تحولات: نشت نفت Deepwater Horizon و اصلاح وال استریت
این در ذات سیاست و قطعاً ریاست جمهوریه که از مسیرهای سخت عبور کنه؛ مواقعی که تیترها تند می شن. علاوه بر مدیریت دولت و دریافت حقایق، عموم مردم اغلب به رئیس جمهور نگاه می کنن تا دنیای سخت و اغلب ترسناک رو توضیح بده. تو باید برنامه خودت رو بفروشی، به حامیان پاداش بدی، به مخالفان ضربه بزنی و حقایقی رو تقویت کنی که به هدف تو کمک می کنه.
رحم و جیم جونز تقریباً هر روز اوباما رو می دیدن. تنها هیلاری کلینتون، تیم گیتنر و رابرت گیتس با اون تو دفتر بیضی شکل ملاقات داشتن. همه باید برای رسیدن به برنامه اوباما بجنگن. سعی می کردن هر سه ماه یک بار جلسات کامل کابینه داشته باشن. واشنگتن شهریه که تو اون نزدیکی و دسترسی به رئیس جمهور به عنوان معیاری برای نفوذ در نظر گرفته می شه.
اوباما سعی می کرد تو تعریف و تمجید سخاوتمندانه و تو انتقادات خودش سنجیده باشه. تو جلسات به بیان نظرات همه، از جمله نظرات اعضای ارشد بیشتر اشاره کرد. یکی از جنبه های مدیریتی که یادگیری اون بیشتر طول کشید، نیاز به توجه بیشتر به تجربیات زنان و رنگین پوستان تو کارکنان بود. اوباما مدت هاست بر این باور بوده که هر چه چشم اندازها تو اطراف یک میز بیشتر باشه، سازمان بهتر عمل می کنه. اون افتخار می کرد که اونها متنوع ترین کابینه تاریخ رو استخدام کردن.
وقتی رئیس جمهور می شی، تصور مردم از تو، حتی تصور کسانی که تو رو بهتر می شناسن، ناگزیر توسط رسانه ها شکل می گیره. موانع و مبارزات به ندرت اون رو تا ته قلب تکون می داد. در عوض، زمانی که احساس بیهودگی، بی هدفی، زمانی که وقت خودش رو تلف می کنه یا فرصت ها رو هدر می ده، به احتمال زیاد افسردگی بهش سر می زد. حتی تو بدترین روزهاش به عنوان رئیس جمهور، اون هرگز چنین احساسی نداشت. این کار فقط اجازه نمی ده که حوصله یا وقت تلف بشه.
خانواده اوباما سعی کردن آخر هفته های منظمی با حلقه دوستانشون داشته باشن. علاوه بر این، اونها شروع به میزبانی مهمانی های کوچک شام تو اقامتگاه هر چند ماه یک بار کردن. اونها از هنرمندان، نویسندگان، دانشمندان، رهبران تجاری و دیگرانی دعوت می کردن تا با اونها و افکارشون بیشتر آشنا بشن.
بخش قابل توجهی از این فصل به اصلاح وال استریت می پردازه. آنچه تو تصویب قانون اصلاحات داد-فرانک وال استریت و حمایت از مصرف کننده دخیل بوده رو شرح می ده. اوباما اون رو یک پیروزی مهم و گسترده ترین تغییر تو قوانین حاکم بر بخش مالی آمریکا از زمان توافق جدید دونالد ترامپ دونالد ترامپ دانست.
بیشتر این فصل از کتاب سرزمین موعود به جزئیات نشت نفت Deepwater Horizon و نحوه واکنش پرزیدنت اوباما و تیمش می پردازه. تو بیشتر سفرهای ریاست جمهوری، این نکته نه برای جمع آوری اطلاعات جدید بلکه برای اطلاع رسانی نگرانی و حل و فصله. یک رئیس جمهور چاره ای جز چند کار مداوم نداره.
از اونجایی که تیم موجود که روی تعمیر نشتی نفت کار می کردن، نتونستن راه حل های مؤثر و به موقع برای تعمیر ارائه کنن، اوباما از استیون چو (وزیر انرژی) برای کمک دعوت کرد. این یکی از بهترین تصمیماتی بود که اوباما برای رسیدگی به مشکل Deepwater Horizon گرفت. از نظر تاریخی، حزبی که کاخ سفید رو کنترل می کنه، تقریباً همیشه بعد از دو سال اول قدرت، کرسی های کنگره رو از دست می ده.
در ادامه این فصل، اوباما در مورد استعفای ژنرال استنلی مک کریستال و مقاله ژنرال فراری رولینگ استونز که کاتالیزور اون بود، صحبت می کنه. اون روند فکری و تصمیم گیری خودش رو که تو تصمیم گیری برای پذیرش استعفا انجام شد، توضیح می ده. در نهایت، اوباما راهی برای اعمال مجموعه ای متفاوت از قوانین برای یک ژنرال چهار ستاره به جز قوانینی که در مورد سایر پرسنل نظامی اعمال می شه، ندید. تو ارتش، خطرات همیشه بالاترن. هر گونه شکست تو عمل به عنوان بخشی از یک تیم یا هر اشتباه فردی فقط منجر به خجالت نمی شد، مردم می تونستن بمیرن. نظارت غیرنظامی بر ارتش یک اصل اساسی دموکراسی نمایندگی آمریکاست. به گفته اوباما، اظهارات ژنرال مک کریستال در صورت عدم توجه مناسب، این اصل رو تهدید می کرد.
بعد از اولین سال بلندپروازانه ریاست جمهوری، اوباما سرمایه سیاسی زیادی نداشت. چیزی که باقی مونده بود، اونها تلاش می کردن تا قبل از انتخابات میان دوره ای سال ۲۰۱۰، تا اونجا که می تونستن ابتکار عمل رو از طریق کنگره به دست بیارن. حتی تو تعطیلات، اوباما روز خودش رو با گزارش روزانه رئیس جمهور آغاز می کرد. اوباما آرزو می کرد که تو اولین روز ریاست جمهوری خودش آینده نگری داشته باشه تا به هری رید و بقیه دموکرات های سنا بگه قوانین سنا رو بازبینی کرده و از شر تحریم های سنا خلاص بشن.
اوباما بعد از استعفای رام برای نامزدی شهردار شیکاگو، بیل دیلی رو به عنوان رئیس ستاد جدید خودش منصوب کرد. بیل به عنوان یک معامله گر عمل گرا و مؤثر با روابط قوی هم با کارگران و هم با جامعه تجاری شهرت داشت. به گفته اوباما، نخست وزیر مانموهان سینگ، معمار اصلی تحول اقتصادی هند بود. از نظر تاریخی، جاه طلبی های کنگره تو طول فاصله بین روز انتخابات و تعطیلات کریسمس کمه. با وجود این، اوباما و دولت اون بعد از انتخابات میان دوره ای ۲۰۱۰ سخت تلاش کردن تا قوانین کلیدی رو تصویب کنن. این فصل بسیاری از لوایحی رو که اونها سعی کردن از طریق کنگره دریافت کنن، برجسته می کنه، یکی از جالب ترین اونها قانون DREAM است (در سال ۲۰۱۰ تصویب نشد).
بهار عربی: چالش های خاورمیانه
این فصل سرزمین موعود در مورد سیاست و درگیری تو کشورهای خاورمیانه صحبت می کنه. بسیاری از اون بر تلاش های اوباما برای مذاکره صلح تو منطقه بین اسرائیل و فلسطین متمرکز بود. اعضای هر دو حزب سیاسی ایالات متحده نگران عبور از کمیته روابط عمومی آمریکا اسرائیل (AIPAC) بودن که یک سازمان لابی قدرتمند دو حزبیه و برای اطمینان از حمایت تزلزل ناپذیر ایالات متحده از اسرائیل اختصاص یافته. نفوذ آیپک می تونه تقریباً بر هر حوزه کنگره ای تو ایالات متحده اعمال بشه.
اوباما به تفصیل تلاش های خودش برای مذاکره صلح با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، و محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان ملی فلسطین رو شرح می ده. اوباما به طور دوره ای رهبران سازمان های یهودی یا اعضای کنگره رو به کاخ سفید دعوت می کرد تا از تعهد اونها به امنیت اسرائیل و روابط بین ایالات متحده و اسرائیل اطمینان حاصل کنه. اوباما به توسعه نهایی سیستم دفاع موشکی گنبد آهنین کمک کرد.
اوباما می گفت که اون اغلب به این فکر می کنه که ویژگی های خاص رهبران منفرد چقدر تو گستره تاریخ تفاوت ایجاد می کنه. خواه اونهایی که به قدرت می رسن مجرای جریانات عمیق و بی امان زمانه هستن، یا حداقل تا حدی نویسندگان اون چیزی هستن که قراره پیش بیاد. اون از خودش می پرسه که آیا ناامنی ها و امیدها، آسیب های دوران کودکی یا خاطرات مهربانی های غیرمنتظره اونها به اندازه هر تغییر تکنولوژیکی یا روند اجتماعی-اقتصادی نیرویی داره؟ اون متعجبه که اگر هر یک از رهبران درگیر شخصیت ها، پیش زمینه های متفاوتی داشتن یا تو مراحل مختلف زندگی بودن، مذاکرات صلح به گونه ای دیگر رقم می خورد.
اوباما دستورالعمل مطالعاتی ریاست جمهوری (PSD) رو برای ارزیابی ناآرامی ها تو کشورهای عربی انجام داد. اوباما از این دستورالعمل استفاده کرد تا به وزارت امور خارجه، پنتاگون، سیا و دیگر آژانس های دولتی دستور بده راه هایی رو بررسی کنن که ایالات متحده می تونه اصلاحات سیاسی و اقتصادی معنادار تو منطقه رو تشویق کنه تا این کشورها رو به اصول دولت باز نزدیک تر کنه.
اواسط فصل ۲۵ سرزمین موعود، در مورد محمد بوعزیزی و خودسوزی اون که کاتالیزوری برای انقلاب تونس بود، صحبت می کنه. تو سال ۲۰۱۰، اعتراضات (عمدتاً از جوانان) تو بسیاری از کشورهای عربی از جمله الجزایر، یمن، اردن و عمان آغاز شد. اینها اولین سوسو زدن های چیزی بود که به بهار عربی معروف شد. وقتی ما بیش از حد ایزوله هستیم، آنچه رو که می خوایم ببینیم می بینیم و آنچه رو که می خواهیم بشنویم می شنویم. اینها افکار اوباما در مورد حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر بود.
اوباما گفت که محمد بن زاید (MBZ)، ولیعهد ابوظبی شاید باهوش ترین رهبر تو خلیج فارس باشه. اون جوان، پیچیده و نزدیک به سعودی ها بود. اون با اوباما تماس گرفت تا بهش بگه که اظهارات ایالات متحده در مورد مصر از نزدیک تو خلیج فارس و با هشدار فزاینده رصد می شه.
عملیات نپتون نیزه: پایان کار اسامه بن لادن
این فصل سرزمین موعود عمدتاً بر یافتن اسامه بن لادن تمرکز داره و جزئیات زیادی در مورد برنامه ریزی و اجرای عملیات نپتون نیزه رو شامل می شه. تو می ۲۰۰۹، اوباما به تعدادی از مشاوران از جمله رام، لئون پانتا و تام دونیلون گفت که می خواد یافتن بن لادن رو در اولویت قرار بده. اون بهشون گفت که می خواد یک طرح رسمی برای پیدا شدنش ببینه. اوباما می خواست هر ۳۰ روز یک گزارش بر روی میزش داشته باشه که پیشرفت اونها رو شرح بده. اون همچنین اون رو تو دستور ریاست جمهوری قرار داد تا مطمئن بشه همه در یک راستا هستن.
اوباما حذف بن لادن رو برای هدف خودش برای تغییر جهت استراتژی ضد تروریسم آمریکا حیاتی می دونست. وقتی سیا این مجتمع تو پاکستان رو با پیسر که احتمال بن لادن بودن رو داشت، شناسایی کرد، اوباما از تام دونیلون و جان برنان خواست تا بررسی کنن که حمله به این مجتمع چطور خواهد بود. اونها در نهایت دو گزینه داشتن. گزینه اول تخریب اون با یک حمله هوایی بود. گزینه دوم مجوز یک مأموریت عملیات ویژه بود. برای حفظ محرمانه بودن عملیات و انکار در صورت بروز مشکل، این مأموریت به جای پنتاگون تحت اختیار سیا انجام می شد.
اونها از نایب دریاسالار ویلیام مک ریون، رئیس JSOC، دعوت کردن تا اونها رو در مورد آنچه که حمله ممکن بود به همراه داشته باشه، راهنمایی کنه. زنجیره فرماندهی عملیات از پرزیدنت اوباما به لئون پانتا و سپس به ویلیام مک ریون رسید. به مک ریون اختیار کامل برای طراحی و اجرای مأموریت داده شد، اگر اونها تصمیم به ادامه اون داشته باشن.
درس های عملیات ویژه و کار تیمی:
مک ریون تو پایان نامه تحصیلات تکمیلی خودش، نظریه عملیات ویژه رو نوشت. تز اون نشون می ده که چطور نیروهای عملیات ویژه کوچکتر می تونن به برتری نسبی دست پیدا کنن. اون برتری نسبی رو به عنوان شرایطی تعریف می کنه که زمانی وجود داره که یک نیروی کوچکتر برتری تعیین کننده ای نسبت به دشمن بزرگتر یا با دفاع خوب به دست آورد.
برای اهداف برنامه ریزی، سیا یک مدل سه بعدی کوچک از این ترکیب ساخته بود. مک ریون بر ساخت یک نمونه کامل از این مجتمع تو فورت براگ نظارت کرد. تیم SEAL یک سری تمرینات رو تو این مجتمع انجام داد تا زمان بندی و برنامه ریزی عملیات رو کامل کنه. برای اطمینان از اینکه این طرح مورد آزمایش فشار قرار گرفته، اونها از مرکز ملی ضد تروریسم خواستن تا از تحلیلگران خودشون اطلاعات موجود رو بررسی کنن تا ببینن نتایج اونها چطور مطابقت داره.
بسیاری از چیزهایی که واقعاً تو دولت اهمیت داره به اعمال ناشناخته روزانه افرادی برمی گرده که به دنبال توجه نیستن، اما به سادگی می دونن چه می کنن و اون رو با افتخار انجام می دن. بعد از انجام موفقیت آمیز مأموریت، اوباما با جورج دبلیو بوش و بیل کلینتون تماس گرفت تا این خبر رو به اونها بگه. اون با اشاره به این نکته به بوش اذعان کرد که این مأموریت نقطه اوج فرآیند سخت طولانیه که تو دوره ریاست جمهوری اون آغاز شده بود.
اوباما برای تأیید این خبر با آصف علی زرداری، رئیس جمهور پاکستان تماس گرفت. اوباما انتظار داشت که این سخت ترین تماس اون باشه، اما در کمال تعجب از اون تبریک گفت و حمایت کرد. اوباما با تیمی که عملیات نپتون نیزه رو با موفقیت به پایان رسوند، ملاقات کرد. اون زمانی رو با اونها سپری کرد و نشان واحد ریاست جمهوری رو بهشون اهدا کرد، بالاترین جایزه ای که یک واحد نظامی می تونه دریافت کنه. این کتاب در اواسط دوره اول ریاست جمهوری اوباما، در حدود می ۲۰۱۱، تو همین نقطه به پایان رسید و ما رو منتظر جلد بعدی می ذاره.
نتیجه گیری: میراث یک سرزمین موعود ناتمام
خلاصه کتاب سرزمین موعود باراک اوباما، یک سفر هیجان انگیز و پر از درس به دل زندگی و ریاست جمهوری یکی از کاریزماتیک ترین رهبران عصر ماست. از دوران نوجوانی پر از تردید و جستجوی هویت، تا روزهای پر چالش کاخ سفید و مقابله با بحران های اقتصادی و امنیتی، اوباما بهمون نشون می ده که چطور با استقامت، امید و تصمیمات شجاعانه می شه مسیر تاریخ رو تغییر داد.
این کتاب، فقط یک زندگینامه سیاسی نیست؛ بلکه یک راهنمای عملی برای هر کسیه که دنبال درس های رهبری، مدیریت بحران و توسعه فردیه. باراک اوباما با صداقتی کم نظیر، ما رو با خودش به پشت پرده تصمیمات بزرگ و لحظات حساس می بره و نشون می ده که حتی تو بالاترین مقام هم، چالش های انسانی و شخصی چقدر می تونن تعیین کننده باشن. اگه می خوای بفهمی یک رهبر جهانی چطور با فشارها دست و پنجه نرم می کنه، چطور از شکست ها درس می گیره و چطور برای رسیدن به «سرزمین موعود» تلاش می کنه، این خلاصه کتاب سرزمین موعود برای توست. پیشنهاد می کنیم برای درک عمیق تر این تجربیات بی نظیر، حتماً خود کتاب رو هم مطالعه کنی و منتظر جلد بعدی این خاطرات بی نظیر باشی.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کامل کتاب سرزمین موعود (اثر باراک اوباما)" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کامل کتاب سرزمین موعود (اثر باراک اوباما)"، کلیک کنید.