سیر تکامل آموزش و پرورش در ایران/ از کجا به کجا می رویم؟
آموزش و پرورش نسل کودک و نوجوان در هر کشوری از اولویت های راهبردی آن جامعه است که حفظ هویت ملی، ارتقای سرمایه اجتماعی و توسعه منابع انسانی، به میزان موفقیت در این حوزه بستگی دارد. در همین راستا، آمارها نشان می دهد که میزان سواد عمومی و امکانات آموزشی کشورمان نسبت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جهش قابل توجهی داشته است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(برای شما)، کودکان در زمان هخامنشیان از بدو تولد تا سن 5 تا 7 سالگی باید فقط نزد مادران خود و در محیط خانواده، آموزش های ابتدایی و نحوه صحیح آداب زندگی را پشت سر می گذاشتند. پس از آن (از 5 تا 20 سالگی) برای ورود به مدرسه و آموزش های همگانی مانند اسب سواری، تیراندازی و راستگویی آماده می شدند.
آموزش و تعلیم در این عهد توسط مُغان(مُغ ها) و روحانیان زرتشتی در آتشکده ها انجام می گرفت، ولی به دستور داریوش اول، مدارسی هم برای آموزش علوم مختلف و فنون نظامی تاسیس شد و در این دوران همانند سایر دوره های تاریخی ایران باستان، قشر و طبقه خاصی از جامعه آموزش می دیدند.
دانشگاه گُندی شاپور مهم ترین مرکز علمی دوران باستان
آموزش و پرورش در عهد ساسانی نیز همانند دوران هخامنشیان، موضوعاتی مانند اخلاق، مناعت نفس، جوانمردی، سلحشوری و وطن پرستی از مهم ترین محورهای آن به حساب می آمد؛ همچنین بخش های دینی، تربیت بدنی، خواندن، نوشتن و حساب کردن نیز در دستور آموزه های پرورشی قرار می گرفت. در این دوره، آموزش و پرورش نه تنها در سرتاسر کشور گسترش و رونق یافت بلکه آوازه فرهنگ و شیوه زندگی ایرانی به شرق و غرب نیز رسید.
البته آموزش در این دوره نیز محدود به اشراف و طبقات ممتاز جامعه بود. در زمان ساسانیان اقدامات گسترده ای در زمینه آموزش انجام گرفت که تاسیس مدرسه «رها» در شهر نُصَیبین (شهری در جنوب ترکیه امروزی) از آن جمله بود، البته لازم به ذکر است که مهم ترین مرکز علمی و آموزشی عهد باستان یعنی «دانشگاه گُندی شاپور» در دوره ساسانیان آغاز به کار کرد.
از دیدگاه صاحب نظران، تاریخ تعلیم و تربیت نوین ایران را می توان به دو دوره تقسیم کرد: دوره نخست شامل تاسیس دارالفنون در سال 1268 هجری قمری(1230 هجری شمسی) توسط «امیرکبیر» و اعزام دانشجو به اروپا و گسترش مدرسه های خارجی است؛ در این دوره هدف از تربیت برای پرورش نیروهای نظامی و اداری کارآمد جهت تکمیل کادر دولت بود.
تاسیس مدارس امروزی از دوران مشروطه
دوره دوم شامل توسعه مدرسه های ابتدایی و متوسطه در سراسر کشور برای گسترش آگاهی عمومی نسبت به حقوق و آزادی های اجتماعی و همچنین انتقال هنجارهای اجتماعی به شهروندان ایرانی بود که «میرزا حسن رشدیه» و «میرزا یحیی دولت آبادی» و دیگران مدرسه هایی به سبک جدید و با اقتباس از الگوهای مراکز آموزشی مدرن تاسیس کردند و در آن ها به تدریس علوم جدید پرداختند.
با آغاز حکومت مشروطه، تاسیس مدرسه های دولتی و تحصیل اجباری در حوزه وظایف دولت قرار گرفت، به نحوی که در سال 1290 هجری شمسی قانون اساسی(فرهنگ) در مجلس دوم به تصویب رسید. این قانون مشتمل بر 28 ماده در تعمیم آموزش وپرورش و توسعه مدرسه در آن زمان نقش عمده ای داشت، همچنین در سال 1322 شمسی قانون تعلیمات اجباری به تصویب مجلس شورای ملی وقت رسید و به موجب آن مقرر شد طی گذشت دو سال در تمام کشور آموزش ابتدایی به صورت اجباری و همگانی به اجرا درآید.
به موجب قانون اساسی مصوب آبان 1290 شمسی (ماده 15) برای تحصیل چهار درجه تعیین شده بود؛ به این ترتیب:
1. دبستان دهکده که در روستاهای کوچک دایر می شد و طول دوره تحصیل آن چهار سال بود و معلمان آن دارای مدرک ششم ابتدایی بودند.
2. دبستان شهر که مدت تحصیل ابتدایی در آن شش سال تعیین شده بود و معلمان آن مدرک دوره اول متوسطه یا بالاتر داشتند.
3. دبیرستان که طول دوره متوسطه در آن تا دی ماه 1333 شش سال بود، از مهرماه 1334 به دو دوره سه ساله اول که جنبه همگانی داشت و دوره سه ساله دوم شامل رشته های ادبی، ریاضی، طبیعی، کشاورزی، حرفه ای، خانه داری(دختران)، بازرگانی و امور دفتری تغییر یافت و تاسیس مدرسه های خصوصی با کمک دولت مورد تشویق قرار گرفت.
4. دوره عالی که در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی صورت گرفت، در سال1317 در سازمان و برنامه دبیرستان ها تجدیدنظر شد و به تقلید از فرانسه، دوره شش ساله متوسطه که تا آن زمان به دو دوره سه ساله تقسیم شده بود، به سه دوره اولِ سه ساله، دومِ دو ساله و سوِم یک ساله تقسیم شد.
بی سوادی وحشتناک قبل از انقلاب
روند توسعه مدارس نه تنها در دوران پهلوی ادامه نیافت، بلکه شرایط تحصیل به دلیل مشکلات اقتصادی و نبود زیرساخت های فرهنگی، سخت تر نیز شد و درنتیجه ی آن، سطح بی سوادی مردم ایران در دوره قبل از انقلاب اسلامی به حدی بود که نخست وزیر وقت رژیم شاه در سال 1341 اذعان داشت: “تعداد بی سوادهای کشور وحشتناک است!”
لازم به ذکر است که آمار باسوادی ایرانیان در سال 1335 در آقایان 22.4 درصد و در بانوان 8 درصد بود، در حالی که این آمار در سال 1395 در آقایان 91 درصد و در بانوان 84.2 درصد آورده شده است؛ و در زمان حال میانگین این آمار نزدیک به 99 درصد رسیده است.
حتی اندیشمندان و روشنفکران غربی هم نتوانستند این واقعیت را کتمان کنند، برای مثال یرواند آبراهامیان(استاد دانشگاه نیویورک) در کتاب “تاریخ ایران مدرن” می نویسد: «یکی از پایین ترین نرخ های آموزش عالی مربوط به ایران بود، 68 درصد از جمعیت بزرگسال بی سواد بودند، 60 درصد از کودکان نمی توانستند دوره دبستان را به صورت کامل طی کنند و تنها 30 درصد از داوطلبان کنکور می توانستند وارد دانشگاه ها شوند.
در این میان شمار افراد متقاضی تحصیل در خارج از کشور رو به رشد بود، به نحوی که در دهه 1970 میلادی شمار پزشکان ایرانی مستقر در نیویورک بیشتر از شهرهای کشورمان بود، همچنین جان فوران جامعه شناس و استاد دانشگاه کالیفرنیا، می نویسد: «به رغم ایجاد مدارس روستایی توسط سپاه دانش، تنها 15 درصد روستاییان در سال 1350 از تحصیلات ابتدایی برخوردار می شدند و در سال 1354، 60 درصد مردان و 90 درصد زنان روستایی بی سواد بودند.»
علاوه بر موارد فوق، خانم نیکی آر. کدی، استاد دانشگاه یوسی ال ای آمریکا، در مورد توجه رژیم پهلوی به بخش تعلیم و تربیت کشور، می نویسد:«در طول سلطنت رضاشاه تنها 4 درصد از بودجه کل کشور صرف تعلیم و تربیت می شد و این عدم کفایت بودجه آموزشی در زمان حکومت فرزندش همچنان ادامه یافت.»
نهضت سوادآموزی پس از انقلاب اسلامی ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی(ره) در 7 دی 1358 طی پیامی جهت «مبارزه عمومی با بی سوادی» فرمودند: «از جمله حوایج اولیه برای هر ملت که در ردیف بهداشت و مسکن، بلکه مهم تر از آنهاست، آموزش برای همگان است»، در همین راستا سازمان نهضت سوادآموزی برای فراگیری خواندن و نوشتن در همه نقاط کشور شکل گرفت، که در نخستین اقدام با بررسی کتاب های موجود و حذف آثار طاغوت، محتوایی متناسب با ارزش های انقلاب اسلامی، تهیه و اولین کلاس های سوادآموزی از اوایل سال 1359 زیر نظر شورای نهضت سوادآموزی تشکیل شد.
سازمان نهضت سوادآموزی طی سال های اول انقلاب طرح های “گامی به سوی نور” ، “سرباز معلم” ، “لازم التعلیم” و “مساجد” را اجرایی کرده که در پی آن به طور متوسط سالانه نزدیک به 900 هزار نفر در کلاس های سوادآموزی شرکت کردند. علاوه بر آن، اقدامات زیرساختی مانند احداث مدارس در مناطق محروم توسط جهاد سازندگی، تربیت معلمان متخصص و چاپ کافی کتب درسی موجب تحول در نظام آموزش و پرورش کشورمان پس از انقلاب اسلامی شد.
رشد ده ها برابری شاخص های آموزشی پس از انقلاب اسلامی
بر اساس آمارهای موجود، تعداد مدارس کشور در سال 1357، 52060 واحد بود که در سال 1400 حدود 2 برابر شده و به 113174 واحد رسیده است، تعداد مدارس فنی و حرفه ای در سال 57، 675 واحد بود که در سال 1400 با رشد 4 برابری به 2629 واحد رسیده است، تعداد مدارس خارج از کشور از 7 کشور به 54 کشور افزایش یافته و از 19 واحد سال 57 به 213 واحد رسیده است یعنی رشد 11 برابری.
روند اتصال مدارس به شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات از سال 1383 شروع شد که هم اکنون 76400 مدرسه به این شبکه متصل هستند، تعداد مدارس استثنایی از 162 واحد به 1687 واحد رسیده یعنی افزایش 10 برابری.
تعداد دانش آموزان استثنایی با رشد 9 برابری از 8316 نفر به 78271 نفر رسیده است، تعداد مدارس استعدادهای درخشان از 5 واحد به 708 واحد رسیده است، افزایشی بیش از 141 برابر.
تعداد دانش آموزان استعدادهای درخشان از 938 نفر به 124487 نفر رسیده است؛ بیش از 132 برابر، سرانه زیربناهای آموزشی به ازای هر دانش آموز از 1.44 مترمربع در سال 57 به 5.22 مترمربع رسیده است یعنی بیش از سه برابر. تعداد کل دانش آموزان در سال 57، 8330628 نفر بود که در سال 1400 به 15908179 نفر رسیده است.
لزوم اجرای سند تحول برای ظهور نسل جوان مومن و کارآمد
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال 1390 به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید. این سند در 8 فصل با هدف ایجاد تحول در نظام آموزشی کشور و تربیت نسلی متعهد، خلاق و کارآمد تدوین شده است. فصل چهارم این سند بر افق چشم انداز نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در افق 1404 تاکید کرده است که در مبنای آن، مدرسه جلوه ای از تحقق مراتب حیات طیبه، کانون عرضه خدمات و فرصت های تعلیم و تربیت، زمینه ساز درک و اصلاح موقعیت توسط دانش آموزان و تکوین و تعالی پیوسته هویت آنان بر اساس نظام معیار اسلامی در چارچوب فلسفه و رهنامه نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود.
اما مفصل ترین فصل سند تحول بنیادین، فصل هفتم است که ذیل عنوان «هدف های عملیاتی و راهکارها» نامگذاری شده است. در این فصل 23 راهکار کلی مختلف بیان شده است که در ذیل هر راهکار، جزییات اجرایی و عملیاتی آن نیز مطرح شده است، که عناوین آن به شرح زیر است:
1- پرورش درست تربیت یافتگان 2- تعمیق تربیت اسلامی 3- ترویج فرهنگ حیا و عفاف 4- تقویت بنیان خانواده 5- تامین و بسط عدالت آموزشی 6- تنوع بخشی به محیط های یادگیری 7- افزایش نقش مدرسه 8- افزایش مشارکت نظام تعلیم و تربیت در تعالی کشور 9- جلب مشارکت ارکان موثر در تربیت 10- ارتقای منزلت اجتماعی فرهنگیان 11- بازمهندسی اصول حاکم بر برنامه درسی تربیت معلم 12- تامین رفاه فرهنگیان 13- افزایش نقش شوراهای آموزش و پرورش 14- متناسب سازی فضاهای تربیتی با ویژگی های دانش آموزان 15- اصلاح محتوا و ارتقای جایگاه علوم انسانی 16- تنوع بخشی در ارایه خدمات آموزشی 17- استفاده از فناوری های نوین 18- نوآوری در نظام تعلیم و تربیت رسمی 19- استقرار نظام ارزشیابی و تضمین کیفیت 20- تامین و تنوع بخشی منابع مالی و مدیریت مصرف 21- بازنگری ساختارها و روش ها 22- ارتقا و بهبود مستمر کیفیت نظام کارشناسی و مدیریت آموزشی 23- توسعه ظرفیت پژوهش و نوآوری.
12 نکته مهم مقام معظم رهبری در رابطه با آموزش و پرورش
با توجه به راهکارهای عملیاتی فوق، انتظار می رود که آموزش و پرورش ما زیرساخت فرهنگی و اجتماعی ما را برای تحقق جامعه اسلامی فراهم کند. در همین راستا، مقام معظم رهبری 12 اردیبهشت سال گذشته(1402) در دیدار با فرهنگیان به ذکر 12 نکته مهم پرداختند که عبارتند از:
1)باید هویت ایرانی و اسلامی و شخصیت ملی را در کودکان کشور زنده کنیم.
2)دانش آموز باید به ایرانی بودن خود افتخار کند.
3)به همه و به خصوص به معلمین توصیه می کنم دست نوشته ها و سخنرانی های شهید مطهری را بخوانند.
4)همه آن خصوصیاتی که ما در معلمین مدارسمان یا مدرسین دانشگاه های مان انتظار داریم، در این استاد شهید وجود داشت، علم داشت، تعهد داشت، دقت داشت، پیگیری داشت، نظم و انضباط در کار داشت.
5)اولین مطلبی که در باب معلم باید بنده امروز عرض بکنم، سپاس از جامعه معلمان است؛ این سربازان گمنام نظام اسلامی و اسلام و مسلمین که در اطراف کشور در دورترین نقاط کشور بی سر و صدا مشغول کارند، مشغول مجاهدتند. با سختی ها، با مشکلات فراوان دارند کار می کنند.
6)فرزندان ملّت را جامعه معلّمین تربیت می کنند و آن ها را برای آینده روشنی آماده می کنند؛ معلّم در واقع معمار آینده کشور است، امروز شما دارید فردای کشور را می سازید.
7)معلم، شاگرد را مثل فرزند خودش بداند؛ شما در مورد پسر خودتان، دختر خودتان چه آرزوهایی دارید؟ نمی خواهید خوشبخت باشد؟ نمی خواهید سربلند باشد؟ نمی خواهید عاقل باشد؟ نمی خواهید باسواد باشد؟ نمی خواهید رفتار او احترام برانگیز باشد در جوامع، در خانواده ها؟ انسان راجع به بچه اش این چیزها را می خواهد، عین همین ها را از این شاگردتان هم بخواهید.
8)در خلال درس با رفتار، با کردار، با بیان؛ ایمان را، صلاح را، صلاحیت های انسانی را در این شاگرد پرورش بدهید، فرض کنید فرزند خودتان است.
9)ما از معلّم توقّع داریم احساس مسیولیّت کند، این توقع، توقعِ بجایی است امّا در مقابل، در قبال معلّم هم باید احساس مسیولیّت بشود.
10)برنامه های پرورشی باید در مدرسه دیده بشود، در مدارس خبر چندانی نیست، باید امور پرورشی امتداد داشته باشد تا داخل مدارس. بسیاری از مدارس معاون پرورشی ندارند، مسیول پرورشی ندارند، باید حتماً تامین بشود.
11)باید کار پرورشی جذّاب باشد، بچه ها را فراری نباید داد، باید جوری باشد که بچه ها به طرف او جذب بشوند، تقویت و هویت ملی، تقویت عشق به میهن، تقویت پرچم ملی، تعلیم سبک زندگی اسلامی و ایرانی؛ این ها در شمار اصلی ترین کارهایی است که بایستی انجام بدهیم.
12)بعضی از مدارس غیردولتی انصافاً ابتکارات جالبی دارند، کارهای بسیار خوبی انجام می دهند. از آن ابتکارات باید استفاده کرد لکن به مجموعه ی مدارس غیردولتی هم باید نظارت داشت.
پایان خبر برای شما
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "سیر تکامل آموزش و پرورش در ایران/ از کجا به کجا می رویم؟" هستید؟ با کلیک بر روی اجتماعی، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "سیر تکامل آموزش و پرورش در ایران/ از کجا به کجا می رویم؟"، کلیک کنید.